@chef.sam.official ماجرا از آنجایی شروع شد که ما به یک مهمانی «اعلام خبر بارداری» دعوت شدیم. ولی با خودمان گفتیم «آخی! خودشون خوشحالن دارن بچهدار میشن، میخوان ما رو هم شریک کنن» آن موقع نمیدانستیم از این به بعد هربار که آنها خوشحال هستند، قرار است ماهم شریک باشیم وکادو بدهیم. ما بیخبر از سرنوشت شومی که درانتظارمان بود، خوشحال به آن مهمانی رفتیم.به عنوان هدیه هم از این سکه گرمیها دادیم که هم بالاخره طلاست، هم خیلی گران نیست. چند هفته بعد از آن مهمانی، با ذوق و شوق تماس گرفتند و گفتند به مناسبت «تعیین جنسیت بچه»، یک مهمانی کوچک گرفتهاند. هرچه اصرار کردیم بگویند بچه دختر است یاپسر،که حداقل بدانیم هدیه صورتی تهیه کنیم یا آبی،قبول نکردند وگفتند که باید همان شب سورپرایز شویم ما یک هدیه سفیدخریدیم و به مهمانی رفتیم؛ سعی کردیم خودمان را سورپرایز شده نشان دهیم و درحالی که وانمود میکنیم اصلاانتظارش را نداشتهایم،بابت مشخص شدن جنسیت بچه،به والدینش باهیجان تبریک بگوییم. نه ماه که تمام شد، فرزند دلبندشان به دنیا آمد و در این مرحله، علیرغم دانستن جنسیت بچه، فقط باید یک تکه طلای سنگین هدیه میدادیم. از شانس ما بچه هم پسر بود و با این حساب، یک سور دیگر به مجموعه جشنها اضافه میشد.😊 چند ماه بعد، وقتی کمکم داشتیم نگران میشدیم که چرا این بچه دندان در نمیآورد، زنگ زدند و گفتند: «جشن دوتا دندونشرو باهم گرفتیم، منتها یکم بزرگتر و سنگینتر. بالاخره دوتا دندون با همه دیگه». و بدین ترتیب ما هم با یک هدیه که چند گرم سنگینتر بود و مناسب دوتادندان باهم، به«جشن دندونی»رفتیم به جز جشنهای تولد،جشن راه افتادن و جشن زبان باز کردن، خیالمان راحت بود تازمان «از شیر گرفتن»، جشنی نخواهیم داشت که با یک «گودبای پمپرز»ناگهانی غافلگیر شدیم فکر اینجایش را نکرده بودیم. به این مناسبت فرخنده هم کادویی جز چند دست شلوار اضافه و قالیچه زاپاس به ذهنمان نرسید. هدایا را زدیم زیربغلمان و به جشن رفتیم.با اینکه دست و دلمان نمیرفت در مهمانیای که تم لباسها «قهوهای» و کیک هم به شکل «پوشک» بود چیزی بخوریم، وقتی بچه میگفت شماره یک یا بعضا دو دارد، سعی میکردیم اشک شوق در چشمانمان حلقه بزند و ایستاده او را تشویق میکردیم بعد از اینکه فرزنددلبندشان به مدرسه رفت، نفس راحتی کشیدیم خوشحال بودیم که زندگیمان به حالت عادی بازگشته و کم کم داشتیم روحیه ازدست رفتهمان رابه دست میآوردیم تا اینکه چند روز پیش تماس گرفتند و اعلام کردند ما به جشن «به فکر به دنیا آوردن بچه دوم هستند. . @mamireallife