@morteza.boudaghi دوسال پیش معلم پایه اول بودم در یک روستا. در فارسی درسی هست به نام حلزون، که متن درس درباره آشنایی با خصوصیات حلزون و خانه به دوش بودن این حیوان هست. یادمه روز قبل از تدریس تمام تلاشم رو کردم که یه حلزون پیدا کنم تا فرداش ببرم به مدرسه و بچه ها با دیدن یه حلزون واقعی در کلاس هم ایجاد انگیزه و جذابیت براشون ایجاد بشه و هم درک بهتری بهش داشته باشند. اما متأسفانه موفق نشدم هیچ حلزونی پیدا کنم و شبش با فکر مشغول و ناراحتی از این بابت، خوابیدم. صبح وقتی رفتم تو حیاط که سوار ماشین بشم، دیدم یه حلزون به در جلو ماشین آویزون شده 😍 اصلا باورم نمیشد که خود حلزون انگار بهش الهام شده بود که بیاد پیش من تا به خواسته ام برسم. حلزون خیلی شیطونی بود و اصلا خجالتی نبود. از خونه تا مدرسه روی داشبورد ماشین برای خودش راه میرفت.😀 خلاصه رسیدم به مدرسه و بدون اینکه بچه ها متوجه بشن حلزون رو پشتم قایم کردم و وارد کلاس شدم. به بچه ها گفتم کتاب فارسی تونو بذارید روی میز. جمله اول درس با این جمله آغاز میشه که: آیا حلزون دیده ای؟ که یکباره حلزون رو به سمت بچه ها گرفتم و حسابی شگفت زده شون کردم😍 بهم نزدیک شدند همه شون و با دقت به حلزون خیره شدند. منم توضیحاتی در مورد حلزون ها بهشون دادم و بعد از پایان حرف هام، گفتم خب حالا همه برید سرجاتون بشینید و درس رو ادامه بدیم. حلزون رو روی میز خودم گذاشتم و دیدم داره برای خودش راه میره. به ذهنم رسید که یک تایم لپس از حرکت کردن حلزون بگیرم. من مشغول تدریس شدم و حلزون تو عالم خودش میرفت و میومد. 😍😀😂 * پ.ن: حلزون جان، ممنون که اینقدر دقیق بودی و میدونستی من تا کجا کادر رو بستم. از کادر خارج نشدی و دور زدی😀👍 هرجا هستی الان امیدوارم حالت خوب باشه 🌹❤️😂 * . #معلم #خلاق #مامی_دستسازه #خلزون #کلاس_اول . خلاقانه های مادر و کودک @mamidastsazeh @mamidastsazeh